سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

این وبلاگ آماده پاسخ گویی به تمام سئوالات و شبهات اعتقادی ، قرآنی ، فقهی ، فلسفی و حدیثی می باشد

 

خرداد1385 - پاسخ به پرسش ها و شبهات فقهی

 

تماس سایت های مشابه قرآنی فلسفی فقهی زنان حدیثی تربیتی اعتقادی

محمد رضا بهروز :: 84/10/17:: 1:20 عصر

 چرا دختران زودتر از پسران به سنّ تکلیف مى‏رسند؟ آیا نُه سالگى براى دختران زود نیست؟ آیا این سنّ بر اساس فیزیک بدنى دختران در زمان پیامبر(ص) نبوده است؟ آیا با توجه به شرائط زمان و شرائط فیزیکی دختران و پسران می شود تفاوت سنی از بین برود؟

جواب: بلوغ شرعى بر اساس بلوغ طبیعى است. در همه مناطق جهان با در نظر گرفتن شرایط طبیعى و اجتماعى، دختران زودتر به بلوغ طبیعى مى‏رسند و فعّالیّت غدد جنسى در آنان قبل از پسران آغاز مى‏گردد. «بنابراین تقدّم بلوغ شرعى دختران بر پسران بر اساس صلاحیّت طبیعى و به معناى هماهنگى قوانین تشریع با مقرّرات تکوین است».(1)
بلوغ و رشد دختران در حدود نه سالگى به بعد مخصوص مناطق عربى نبوده بلکه مسئله‏اى است تکوینى.
تقریباً در همه مناطق کره زمین و در تمامى ادوار از ابتداى خلقت تا کنون به همین نحو بوده است. البته تمامى دختران در یک سنّ به بلوغ نمى‏رسند.
علل مختلفى در تسریع یا تأخیر بلوغ دخالت دارد. یکى از صاحب نظران مى‏گوید:
«نژاد، تغذیه و عوامل فیزیکى و روانى موجود در محیط زندگى و خانوادگى، در زمان ظهور بلوغ و میزان ترشّحات هرمونى اثر مى‏گذارد. آب و هوا نیز در بلوغ بى تأثیر نیست».(2) بنابراین نمى‏توان گفت تمامى دختران در نُه سالگى به بلوغ مى‏رسند، بلکه برخى دیرتر به بلوغ مى‏رسند، گرچه از نظر انجام دستورهاى مذهبى و تکالیف شرعى بنابر فتواى مشهور فقها از نُه سالگى مکلّف مى‏شوند.
افزون بر این، عقل (قوه شناختى) و اندیشه دختران، پیش از پسران شکوفا مى‏شود و یکى از نشانه‏هاى آن، به سخن در آمدن دختران قبل از پسران است. آنان پیش از پسران زبان مى‏گشایند. با توجه به رابطه‏اى که بین اندیشه و عقل و سخن گفتن وجود دارد، این نتیجه به دست مى‏اید که دستگاه فکرى دختران زودتر از پسران به کار مى‏افتد.
شکوفا شدن قوه شناختى هوش در دختران، باعث شده که قانون گذار در دین و شریعت آنان را قبل از پسران مکلّف کند، به عبارت دیگر: برنامه احکام اسلامى براى سعادت و کمال انسان در زندگى ترسیم شده و آدابى است که دربردارنده برنامه تربیتى و زندگى سعادت مندانه مى‏باشد و زمانى متوجه انسان مى‏شود که اوّلاً قابلیّت دریافت داشته باشد، ثانیاً بتواند آن‏ها را در زندگى به کار گیرد.
این که خداوند برنامه خود را زودتر متوجه دختران و زنان نموده، نشانه آن است که از نظر بلوغ طبیعى و ذهنى، اینان بر مردان تقدّم دارند واین نشانه عنایت خداوند به زنان است که توانسته‏اند زودتر از مردان برنامه تربیتى واحکام اسلامى را دریافت نموده و براى خوشبختى و کمال خود در زندگى به کار گیرند. از طرف دیگر شاید در معرض تهدیدات بیشترى براى انحراف از حقیقت و سعادت در زندگى باشند. به این خاطر تکلیف زودتر متوجّه آنان شده است.
در نهایت آن که این امور داراى مصالح و حکمت است که در بسیارى از موارد از آن‏ها اطّلاع کامل نداریم. احکام خداوند بر اساس مصالح واقعى تشریع مى‏شود. و شرائط زمانی باعث دگرگونی در امور تکوینی نمی شود .
پى نوشت‏ها:
1. محمد تقى فلسفى، بزرگسال و جوان، ج 2، ص 132.
2. صبور اردوبادى، بلوغ، ص 150.


محمد رضا بهروز :: 84/10/17:: 1:17 عصر

عبودیت و پرستش یکی از نیازهای انسان است. تمامی انسان ها از ابتدا تا کنون به شکلی پرستش داشته اند. روح انسان نیاز به عبادت و پرستش دارد. هیچ چیزی جای آن را پر نمی کند، امّا سخن در نحوة پرستش است.

آیا پرستش به این شکل که در اسلام به عنوان نماز است، زیباترین شکل پرستش است یا شکل دیگری بهتر است؟

باید ببینیم چه شکلی از پرستش و عبادت بهترین است، تا آن را انتخاب کنیم و انجام بدهیم؟

دانشمندان گفته اند: برای رسیدن به عرفان الهی و شناخت خود و خدا مراحلی باید طی شود. مرحلة اوّل، شریعت است. برای پیمودن این مرحله باید به سراغ عبادت پروردگار رفت و با استعانت و کمک از عبادت وارد مرحلة دوم یعنی طریقت شد، آن گاه از طریقت عبور کرده و به حقیقت پیوست که پیوستن قطره به دریا است.

اکنون می خواهیم این شبهه را پاسخ بگوییم که آیا: چیزی برتر و موثرتر از نماز در این مسیر وجود دارد؟ یا بهترین شکل و بهترین وسیله و نردبان برای رسیدن به «حقیقت» نماز است؟

هر کدام از مکتب ها و آیین ها اَشکالی برای عبادت دارند امّا همه به دنبال پرستش و عبادت‌اند، ‌حتی موجودات دیگر نیز به عبادت و پرستش مشغولند. قرآن می‌فرماید: «کلّ قد علم صلوته و تسبیحه؛1تمامی موجودات نماز و تسبیح خدا را می دانند». در جای دیگر می‌فرماید: «إنْ مِن شیء إلاّ یسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم؛2 هر موجودی با حمد، خدا را تسبیح می‌گوید، لیکن شما تسبیح آنان را نمی فهمید».

از منابع و مآخذ اسلامی به دست می آید که برای رسیدن به حق و شاداب کردن روح عرفانی انسان، هیچ راهی بهتر از نماز یافت نمی شود. برای روح انسان شیفته هیچ غذایی سازگارتر و سرشارتر از نماز وجود ندارد، زیرا چه کسی بهتر از خداوند (که برای رسیدن به هر هدفی، ترکیب راه خاصی را مشخص فرموده است) می‌تواند مَرْکب و معجونی برای رشد و ارتقای انسان ها پدید آورد؟

با مروری بر آیات و روایات در می یابیم که این معجون شفا بخش نماز است که اسلام آن را وسیلة تقرّب به خدا می‌داند (الصلوه قربان کل تقیّ).3

آن هایی که نماز را کنار می گذارند و به سراغ وسیله های دیگری می روند، درماندگان میدان عرفان و معنویتند. آنان که می‌گویند دیگر احتیاج به نماز نیست و باید نیاز به درگاه خدا داشته و به ذکر و ورد مشغول باشیم یا در غارها بمانیم، این کارها را چه کسانی در برابر نماز قرار داده اند؟ راه اندازی و باز کردن این دکان ها فریب کاری از کجا منشأ می گیرد؟ اکثر این دعاها و وردها که برخی به جای نماز جا می زنند، منبع و مدرک صحیحی ندارد.واز مفهوم و معنای متعالی برخوردار نیست. راستی اگر برای ارتباط با خدا نیازی به نماز نبود، نبایستی پیامبر با آن همه فضائل و کمالات آن قدر نماز بخواند که پاهایش متورم شود یا امیرالمؤمنین(ع) و سایر امامان به نماز این همه اهمیت بدهند. البته کسانی که در اقامة‌ نماز ضعفی دارند یا نماز با باری سنگین بر دوش خود می پندارند، به این حرفها رو می آورند و می‌گویند: ما که به مرحلة نیاز رسیده ایم، دیگر به نماز احتیاج نداریم!

در فرهنگ اسلامی تعیین کردن و مشخص نمودن شکل عبادت، با شارع مقدس است و کسی نمی تواند عبادتی اختراع کند. اگر کسی وِرْد و دعایی را به عنوان عبادت پدید آورد، از مصادیق روشن بدعت و تشریع است که کار حرامی است،‌ زیرا امور عبادی را همان گونه که از طرف شارع مقدّس بیان شده است، باید انجام داد، نه کمتر و نه بیشتر.

آنچه زیبایی و حُسن و خیر است، در نماز سفره ای است گسترده که خداوند آن را در پنج نوبت در شبانه روز برای بندگانش باز می‌کند و بر سر این سفره انواع و اقسام غذاهای لذیذ وجودداد و هر کس مطابق ذوق و سلیقة خود از آن بهره مند می‌شود.

هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت می گیرد و هم انسان را به زحمت می اندازد؟ امام فرمود: «پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آن‌ها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر اسلام(ص) زنده بماند و این از طریق نماز امکان پذیر است»،4یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست

هم چنین نماز رابطه بنده با خداست و طبیعی است که بنده آن را به جا می آورد که خواسته خداوند و معبود اوست و اصولاهدف اصلی از خلقت انسان بندگی است و نماز بهترین شیوه اظهار بندگی است و اگر قرار باشد که هر انسانی بر طبق خواسته خود عمل نماید نه آن چیزی که خداوند از او خواسته این دیگر بندگی خداوند نمی شود بلکه بندگی خود و عمل بر طبق خواسته خود است.

شکل نماز هم قشنگ است، هم معارف بلند اسلامی در آن وجود دارد، هم تسبیح و تقدیس لفظی است و هم تقدیس عملی می‌باشد. رکوع و سجود و تسبیح و تحمید و دعا و تکبیر و سلام و خلاصه همة زیبایی ها در نماز است. با این همه اگر نماز به طور صحیح و کامل با حفظ شرایط و آداب خوانده شود، جلوی بسیاری از مفاسد اجتماعی را می گیرد: «إنّ الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر و لذکرالله اکبر5 نماز اگر با مقدمات و تعقیبات همراه باشد،‌ انسان را به اوج معنویت می‌رساند. اذان با آن محتوای زیبا دل را می نوازد. نماز جماعت مخصوصاً در مساجد بزرگ مانند مسجد الحرام و مسجد النّبی(ص) زیباترین جلوة عبادت و همدلی و یکرنگی و صفا و صمیمیت است. پیامبر(ص) فرمود: «نماز نور چشم من است.6

 پاورقی:

1) نور (24) آیه 41.

2)سوره اسراء (17) آیة 44.

3) بحارالانوار، ج 78، ص 203.

4)غلامعلی نعیم آبادی، نماز زیباترین الگویپرستش، ص 35، به نقل از علل الشرایع، ج 2، ص 10.

5)عنکبوت (29) آیة 45.

6)بحارالانوار، ج 73، ص 141.


محمد رضا بهروز :: 84/10/17:: 1:7 عصر

 از جمله امورى که ملل مختلف گذشته در انتخاب همسر خویش مراعات مى‏نمودند و سخت پاى‏بند آن بودند، این بود که مى‏کوشیدند همسرشان از نظر اعتقادى نیز سالم باشد، بدین معنا که معتقد بودند همان گونه که سلامت جسمى پدر و مادر در سلامت جسمى فرزند مؤثر است، سلامت روحى و اخلاقى و عقیدتى نیز در سعادت فرزند مؤثر خواهد بود. به همین جهت مردمان از دیرباز از ازدواج با افراد غیر همکیش خود اجتناب داشته‏اند. بنابراین نهى از ازدواج با بیگانه عقیدتى اختصاص به اسلام نداشته، بلکه در ادیان دیگر نیز از ازدواج با بیگانه عقیدتى نهى شده است.
یکى از ادیانى که به شدت پیروان خود را از ازدواج با بیگانگان برحذر داشته، آیین یهود است. در بخش‏هاى مختلفى تورات به شدت یهودیان را از ازدواج با بیگانگان منع کرده و آن را از گناهان کبیره معرفى کرده است.
ممنوعیت ازدواج با بیگانگان یکى به سبب مصونیت اعتقادى پیروان دین بوده و یا به جهت حفظ ملیت و اصالت نژاد و قومى.
در آیین مسیحیت و مجوسیّت نیز ازدواج با بیگانگان ممنوع است. در اسلام ممنوعیت ازدواج با بیگانگان در موارد محدودى که مطرح بود، مبنى بر حس ملى‏گرایى و برترى قومى نبوده، بلکه به جهت مصونیت اعتقادى مسلمانان و دور نگه داشتن آنان از آلودگى‏هاى اخلاقى و حفظ اصالت خانوادگى بوده است.
از نظر فقهاى اسلام ازدواج با زنان یهودى و مسیحى به عنوان یک اصل اولى جایز است، هر چند اکثر فقهاى شیعه ازدواج با اهل کتاب را تنها به صورت موقت جایز دانسته‏اند، ولى همه فقهاى اسلام ازدواج دائم با مشرکان را ممنوع دانسته‏اند.
در مورد ازدواج زنان مسلمان با مردان غیر مسلمان، اتفاق نظر فقهاى شیعه و ظاهر آیات بر این است که ازدواج زن مسلمان با هر فرد غیر مسلمان، اعم از این که کتابى باشد با غیر کتابى، جایز نیست.(1)
فلسفه تحریم این ازدواج در قرآن و روایات، خوف تأثیرپذیرى مسلمان از غیر مسلمان و راه یافتن ضعف عقیدتى و اخلاقى به مسلمانان ذکر شده است.
از آن جا که تأثیرپذیرى در مورد مردان (به خصوص در دوران حاکمیت اسلام) ضعیف‏تر است، در شرایطى که غیر مسلمان ضعیف بوده و با مسلمانان قرار داد ذمه امضا کرده باشند، به مردان اجازه ازدواج داده شده است اما از آن جا که زنان به صورت نسبى در معرض تأثیر پذیرى قرار دارند، از این ازدواج مطلقاً منع شده‏اند.(2)
صدوق در کتاب علل الشرایع  در مورد این که چرا ازدواج مردان با زنان مستضعف ناصبى جایز است، ولى زنان حق ندارند با چنین مردانى ازدواج کنند، روایتى را از زراره نقل کرده که امام صادق(ع) فرمود: «با زنان شکاک و مرددّ در دین خود ازدواج کنید و زنان مسلمان را به شکاکان تزویج ننمایید، زیرا زن از شوهرش تربیت مى‏پذیرد و شوهر او را مجبور مى‏کند که به آیین خود درآید».(3)
علامه مجلسى(4) روایتى به همین مضمون آورده که: «از افراد بى‏اعتقاد زن بگیرید، ولى به آنان زن ندهید، زیرا زنان در معرض تأثیر پذیرى از مردان هستند و مردان زنان را مجبور به پذیرش آیین خود مى‏کنند». ممکن است گفته شود اگر فلسفه حکم چنین است، پس چه مانعى دارد در شرایطى، با اطمینان به این که چنین خطرى وجود ندارد، بلکه شرایط به گونه‏اى است که زنان مى‏توانند شوهرانشان را به پذیرش اسلام متمایل سازند، این ازدواج جایز باشد، چنان که مسیحیان در شرایطى که به این امر اطمینان داشته باشند، به زنان خویش چنین اجازه‏اى مى‏دهند.
پاسخ: اولاً این مسئله صرفاً یک تصور از زن پیش از ازدواج مى‏باشد و پس از ازدواج ناخودآگاه و به تدریج تحت تأثیر قرار خواهد گرفت، زیرا در هر حال نمى‏توان تأثیر آنان از مردان را نادیده گرفت.
ثانیاً: آن چه در فلسفه حکم تحریم ازدواج و تفاوت زن و مرد یاد شد، علت تامه حکم نیست، چه این که ممکن است مصالح و مفاسد بسیار دیگرى نیز در وضع حکم فوق مطرح باشد که از آن بى‏اطلاعیم.
شاید یکى از دلائل این باشد بعضى از فقها با استناد به آیه: «لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلاً»(5) بر عدم جواز ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان استدلال مى‏کنند، چه این که لازمه این ازدواج، تسلط غیر مسلمان بر مسلمان خواهد بود.
بدین گونه که طبق آداب و رسوم اجتماعى زن مطیع شوهرش مى‏باشد. و لازمه ازدواج با غیرمسلمان، سلطه وى بر مسلمان خواهد بود.
بعضى از نویسندگان معاصر،(6) عدم ازدواج زن مسلمان با مرد کافر را معلول عدم اعتراف غیر مسلمان به مشروعیت آیین اسلام دانسته‏اند، بدین معنا که زن مسیحى در خانواده مسلمان، عقیده و دین او قابل احترام است، زیرا آزادى مذهب از طرف اسلام پذیرفته شده و به عنوان اهل کتاب شناخته شده است، ولى زن مسلمان در خانواده مسیحى به طور طبیعى مورد تحقیر قرار خواهد گرفت، زیرا مسیحیت آزادى دینى و دین اسلام را به عنوان دین آسمانى قبول ندارد و تنها مذهب نجات‏بخش را آیین مسیح مى‏داند، چنان که یهودیت و دین زرتشت چنین تلقى دارند و این احتمال بسیار مقبول است.
پى‏نوشت‏ها:
1 - سوره بقره (2) آیه 222.
2 - محمد ابراهیمى، ازدواج با بیگانگان، ص 117.
3 - علل الشرایع، ج 2، ص 502.
4 - بحارالانوار، ج 103، ص 377 و 380.
5 - نساء (4) 141.
6 - حقوقدان معاصر حافظ صیدى در کتاب المقارنات و المقابلات؛ هم چنین ر.ک: حقوق مدنى یهود، ماده 393.

 


<      1   2   3      

:: آرشیو ::

:: کل بازدید ها ::

228123

 

::بازدید امروز ::

3

دی 1384
بهمن 1384
خرداد1385
تیر 1385
مرداد 1385

::جستجوی وبلاگ::

 

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

::اشتراک::

 

 

::وضعیت من در یاهو::